همه چیز از همه جا

من تو این وبلاگ همه چیز از همه جا قرار میدم امیدوارم خوشتون بیاد❤️

همه چیز از همه جا

من تو این وبلاگ همه چیز از همه جا قرار میدم امیدوارم خوشتون بیاد❤️

داستان عاشقانه

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ

زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. انها از

صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواشتر برو من می

ترسم! مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: خواهش می کنم

، من خیلی میترسم!مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری. زن

جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی. مرد جوان: مرا محکم

بگیر .زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟مرد جوان: باشه ، به

شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، اخه نمی تونم

راحت برونم، اذیتم می کنه.روز بعد روزنامه ها نوشتند: برخورد یک

موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید.در این سانحه که بدلیل بریدن

ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در

گذشت. 

مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن

 

جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و

 

 

خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش

 

 

رفت تا او زنده بماند(کاش...)


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۳۰
Ali Taheri

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی